خاقانی شروانی
غزلیات
غزل شماره ۲۴۱: نازی است تو را در سر، کمتر نکنی دانم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
نازی است تو را در سر، کمتر نکنی دانم دردی است مرا در دل، باور نکنی دانم خیره چه سراندازم بر خاک سر کویت گر بوسه زنم پایت، سر برنکنی دانم گفتی بدهم کامت اما نه بدین زودی عمری شد و زین وعده، کمتر نکنی دانم بوسیم عطا کردی، زان کرده پشیمانی دانی که خطا کردی، دیگر نکنی دانم گر کشتنیم باری هم دست تو و تیغت خود دست به خون من، هم تر نکنی دانم گه گه زنی از شوخی حلقهٔ در خاقانی خانه همه خون بینی، سر درنکنی دانم هان ای دل خاقانی سر در سر کارش کن الا هوس وصلش، در سر نکنی دانم گرچه به عراق اندر سلطان سخن گشتی جز خاک در سلطان افسر نکنی دانم خاقانی شروانی