خاقانی شروانی
غزلیات
غزل شماره ۲۱۷: با بخت در عتابم و با روزگار هم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
با بخت در عتابم و با روزگار هم وز یار در حجابم و از غم گسار هم بر دوستان نکالم و بر اهلبیت نیز بر آسمان وبالم و بر روزگار هم اندر جهان منم که محیط غم مرا پایان پدید نیست چه پایان کنار هم حیرانم از سپهر چه حیران؟ که مست نیز محرومم از زمانه، چه محروم؟ خوار هم روزم به غم فروشد، لابل که عمر نیز حالم بهم برآمد لابل که کار هم کس را پناه چون کنم و راز چون دهم کز اهل بی نصیبم و از راز دار هم بر بوی هم دمی که بیابم یگانه رنگ عمرم در آرزو شد و در انتظار هم امروز مردمی و وفا کیمیا شده است ای مرد کیمیا چه؟ که سیمرغ وار هم بر مردم اعتماد نمانده است در جهان گفتی که اعتماد، مگو زینهار هم گویند کار طالع خاقانی از فلک امسال بد نبود، چو امسال، پار هم با این همه به دولت احمد در این زمان سلطان منم بر اهل سخن، کام کار هم خاقانی شروانی