خاقانی شروانی
غزلیات
غزل شماره ۱۸۷: عشقت آتش ز جان برانگیزد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
عشقت آتش ز جان برانگیزد رستخیز از جهان برانگیزد باد سودات بگذرد بر دل زمهریر از روان برانگیزد خیل عشقت به جان فرود آید سیل خون از میان برانگیزد تا قیامت غلام آن عشقم که قیامت ز جان برانگیزد از برونم زبان فرو بندد وز درونم فغان برانگیزد تب نهانی است از غم تو مرا لرزه از استخوان برانگیزد ناله پیدا از آن کنم که غمت تب عشق از نهان برانگیزد شحنهٔ وصل کو که هجران را از سرم یک زمان برانگیزد هجر بر سر موکل است مرا از سرم گرد از آن برانگیزد آه خاقانی از تف عشقت آتش از آسمان برانگیزد چون حدیثی کند دل از دهنت باد آتش فشان برانگیزد خاقانی شروانی