خاقانی شروانی
غزلیات
غزل شماره ۱۵۹: ماه را با نور رویش بیش مقداری نماند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ماه را با نور رویش بیش مقداری نماند مشک را با بوی زلفش بس خریداری نماند تا برآمد در جهان آوازهٔ زلف و رخش کیمیای کفر و دین را روز بازاری نماند در جهان هر جا که یاد آن لب میگون گذشت ناشکسته توبه و نابسته زناری نماند گر در این آتش که عشق اوست در درگاه او آبروئی ماند کس را آب ما باری نماند آن زمان کز بهر دو نان عشق او خلعت برید ای عفی الله خود نصیب من کله واری نماند واندر آن بستان کز او دست خسان را گل رسید ای عجب گوئی برای چشم من خاری نماند شرط خاقانی است با جور و جفایش ساختن خاصه اکنون کاندرین عالم وفاداری نماند خاقانی شروانی