خاقانی شروانی
غزلیات
غزل شماره ۱۴۷: مکن کز چشم من بر خاک سیل آتشین خیزد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
مکن کز چشم من بر خاک سیل آتشین خیزد نترسی ز آن چنان سیلی کزو آتش چنین خیزد گوزن آسا بنالم زار پیش چشم آهویت چه سگ جانم که چندین ناله زین جان حزین خیزد کله کژ کرده می آئی قبای فستقی در بر کمانکش چشم بادامت چو ترکی کز کمین خیزد چو تو در خندهٔ شیرین دو چاه از ماه بنمائی مرا در گریهٔ تلخم دو دریا بر زمین خیزد بگریم تا مرا بینی سلیمان نگین رفته بخندی تا ز یاقوتت سلیمان را نگین خیزد به هجرت خوشترم دانم که از هجر تو وصل آید به مهرت خوش نیم دانم که از مهر تو کین خیزد چو رحم آرد دلت بینم که آب از سنگ می زاید چو خشم آرد لبت بینم که موم از انگبین خیزد بده عناب چون سازی کمند زلف چین بر چین مرا عناب وار از روی خون آلوده چین خیزد نو باری اشک خون می بار خاقانی در این انده که انده شحنهٔ عشق است و سیم شحنه زین خیزد خاقانی شروانی