حکیم نزاری قهستانی
غزلیات
شمارهٔ ۱۰۵۱: بیا که جانِ منی جانِ من بیا بمرو
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بیا که جانِ منی جانِ من بیا بمرو مکن به کامِ رقیبان مکن مرا بمرو اگر رضایِ تو در کشتنِ من است بکش رضا رضایِ تو دارم بدین رضا بمرو به هر قفا که دهی شاکرم هلا باز آی به هر جفا که کنی راضی ام بیا بمرو به سوزِ سینه ی من مبتلا شوی بنشین روا مدار بترس آخر از خدا بمرو اگر به مصلحت از دستِ من بخواهی رفت به رغمِ مدّعیان از سرِ وفا بمرو هر آن جفا که ز بیگانه می رود بر من رواست گو ز دلم داغِ آشنا بمرو گر از سرِ تو برفت آن که دست گیرت بود تو باری از سرِ پیمان نزاریا بمرو حکیم نزاری قهستانی