حکیم نزاری قهستانی
غزلیات
شمارهٔ ۱۰۴۸: به دادخواه زِ دستِ تو میروم سویِ اردو
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
به دادخواه زِ دستِ تو می روم سویِ اردو مگر خلاص دهندم ز پای مالِ غم تو به آن امید که یرغوچیانِ حضرتِ اعلا به حکم یاسه روانت در آورند به یرغو به خیره چند کُشی بی گناه خلقِ جهان را به تیرِ غمزه ی خون ریز از آن کمانِ دو ابرو من از ولایت اینجوی پادشاهِ جهانم خراب شد ز دو هندویِ تو ولایت اینجو شد از دو چشمِ سیه کارِ تو خراب جهانی جهان چنین نگذارد کسی به دستِ دو هندو چو عرضه داشت کنم هیچ اشتباه ندارم که دادِ من بستاند از آن دو غمزۀ جادو اگر چنان که نترسی ز بازخواست ندانم چه عادت است که داری زهی سرشت و زهی خو و گر به صلح گرایی و از خدای بترسی صفا خلاف برانگیزد از میانۀ هر دو مکن ستیزه مکن بیش با نزاریِ مسکین خموش چند بود خاصه ناطق است و سخن گو حکیم نزاری قهستانی