حکیم نزاری قهستانی
غزلیات
شمارهٔ ۱۰۳۶: ای که از مکرِ عدو بر خویش میپیچی چنین
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ای که از مکرِ عدو بر خویش می پیچی چنین نصِّ قرآن گوش کن والله خیرالماکرین تا شوی از مکرِ دشمن ایمن از خود دور باش هیچ دیگر نیست إلّا او جز او چیزی مبین از سرِ سر بایدت اول قدم برخاستن تا توانی بود با کرّوبیان خلوت نشین شاید ار تضمین کنم بیتی موافق از حکیم «کز ملک بر همّت او آفرین باد آفرین» بگذرد از سدرۀ اعلا به قدر و مرتبت «هر که را ملکِ قناعت شد مسلّم بر زمین» مرد تا در تحتِ فرمانِ دلِ ناقص بود کی تواند زد به هم بر خیر و شرّ و کفر و دین رو به خود چیزی مدان چیزی مبین یک باره شو محوِ مطلق تا شود علم الیقین عین الیقین گر به تسلیم و رضا از خویش بیرون آمدی اینک ای فرزند هین بر شو به فردوسِ برین ور برون کردی ز سر سودایِ خمر و آز و حرص اینک ای بابا بیا بستان ز ما ماءِ معین اعتماد ار می کنی بر فضلِ مولا کن که نیست چون توکّل در جهان حصن حصین سدّ متین از میانِ حلقۀ مردان چو حلقه بر دری تا تو باشی چارسو در بند زر هم چون نگین مسکرات الوجد می خوان تا نزاری گویدت چیست خلد و کوثر و شیر و شراب و انگبین حکیم نزاری قهستانی