حکیم نزاری قهستانی
غزلیات
شمارهٔ ۱۰۳۱: خوش است آن دو چشمِ مخمور و خوش آن دو زلفِ مشکین
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
خوش است آن دو چشمِ مخمور و خوش آن دو زلفِ مشکین خوش است آن لبان باریک و خوش آن دهانِ شیرین خوش است آن بر و بنا گوش و میانِ طاق ابرو خوش است آن بن دو بازو و سرو دو دستِ سیمین عجب از کسی بمانم که بدید و خواهد اکنون که دگر جهان ببیند به دو دیده جهان بین به حیاتِ اهل معنی که تصوّرم نبندد چو تو صوتی که باشد به نگارخانۀ چین به هر امتحان که خواهی بکن التماسِ خدمت که گرم به کفر گویی که برو بگردم از دین به قیاس احتیاجم نبود به صورِ محشر ز لحد برآورم سر چو تو بگذری به بالین تو اگر چه پادشاهی نظری به کِهتران کن که بزرگ زادگان را هنرست شرطِ تمکین نه نزاری فضولی که به مرگ خود نمیری به تو پیش ازین بگفتم پسِ کارِ خویش بنشین چو مگس دو دست بر سر بنشسته در برابر که نمی دهند شکّر به تو شوربخت شیرین حکیم نزاری قهستانی