حکیم نزاری قهستانی
غزلیات
شمارهٔ ۱۰۲۵: مجنون در لیلی زد فرهاد در شیرین
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
مجنون در لیلی زد فرهاد در شیرین اینجا سخنی دیدم همچون شکر شیرین کو زیدی و شاووری کز روی جوان مردی گوید سخن لیلی آرد خبر شیرین خسرو ز سر نخوت مغرور کله داری فرهاد به جان بسته بر جان کمر شیرین آبشخور اگر آرد بیرون ز صفاهانم این بار فرود آیم بر خاک در شیرین با آن که شود بی شک در خون من بی دل هیهات اگر افتد بر من گذر شیرین با من به ترش رویی گو تلخ مگو حاسد گر شور کنم شاید اندر نظر شیرین تلخ است چنان عیشی ای دوست که لاتسأل وقت است نزاری را رفتن به سر شیرین تا عشق برون آرد از سر هوست یارا اوقات نزاری خوان چند از سمر شیرین حکیم نزاری قهستانی