حکیم نزاری قهستانی
غزلیات
شمارهٔ ۱۰۲۱: گر به گوشت برسد درد من و زاری من
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گر به گوشت برسد درد من و زاری من زحمت آید مگرت بر شب بیداری من به تو ام ره ندهد بی تو نمی یارم بود از گران جانی بخت است سبک ساری من من ترا دارم و بی تو نتوان داشت مرا جاودانیست در این قید گرفتاری من صفت لیلی و مجنون که شنیدی بنگر تا بدان حسن کسی هست و بدین زاری من من از آن جام نخوردم که به خود بازآیم عقل ازین پس نبرد راه به هشیاری من تو نه آنی که من از تو طمع این دارم که قدم رنجه کنی از پی دلداری من می کنم صبر و جفا می کشم و می گویم یادت آید مگر از دوستی و یاری من روزگار دل بی خویشتنم بر هم زد تا چه می خواست فراقت ز دل آزاری من خود نگویی که نزاری چو ز حد در گذرد بر در شاه بنالد ز ستمگاری من حکیم نزاری قهستانی