حکیم نزاری قهستانی
غزلیات
شمارهٔ ۱۰۱۴: ای عشق تو از بدو کن در جان من
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ای عشق تو از بدو کن در جان من چشمی فکن بر دیده ی گریه گریان من یک دم قدم بهر عیادت رنجه کن شوری برآر از کلبه ی احزان من تا مرده ای زنده کند احسان تو یا روضه ای دیگر شود زندان من در خون جانم بی گنه رفتن که چه زنهار قصد جان مکن ای جان من بدنامیی باشد که عاشق می کشی بشنو نصیحت از من ای جانان من از تو نمی دارم دریغ این نیم جان زیرا که هم درد تو شد درمان من هرچ آن نماید با تو از من آن تویی با من همان گو هیچ دیگر زآن من جانا به جانت کز پی جور و جفا بی موجبی بر هم مزن پیمان من باشد که بر من عاقبت رحم آوری خشمت نگردد موجب خذلان من بر لفظت ار نام نزاری بگذرد دشواری هجران شود آسان من حکیم نزاری قهستانی