حکیم نزاری قهستانی
غزلیات
شمارهٔ ۹۹۷: آبِروی خود ببردم در میانِ انجمن
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
آبِ روی خود ببردم در میانِ انجمن از چه از من راست بشنو از دلِ بی خویشتن هر زمانم بر سر آمد صد بلا از دستِ دل ای مسلمانان خدا را همّتی در کارِ من یار بر من آستین افشان چو سروِ بوستان من لگدکوبِ جفایِ حلق چون صحنِ چمن مرحبا با من عرق چینش چه معجز می کند آنکه با یعقوب کرد از بویِ یوسف پیرهن قارنِ صف در نکرده ست آن که چشمش می کند در مصافِ دلبری از مژّه هایِ پرشکن صبرِ من از غمزه ی او می گریزد هم چنانک در مقاماتِ وغا افراسیاب از تهمْتن طاقتِ کوپالِ هیجا و چو من بی چاره ای احتمالِ ورطه ی هجران ندارد ممتحن چون کند مجنون ز مکرِ نوفل و دیگر حبیب بایدش ناچاره شد با ضدِّ لیلی تیغ زن دوست را با دوست باید بود در خوف و رجا یار را با یار باید بود در سرّ و عَلَن اعتراضِ عاقلان بر عشق مجنون شرط نیست ای ملامتگر حجاب از چشمِ خودبین برفکن یا برو بنشین نزاری چون خردمندان به طوع یا مرو دنباله ی چشمانِ مستِ پرفتن یا تحمّل کردنِ جورِ خطا بینان به طبع یا حذر کردن ز چشم و زلفِ خوبانِ ختن حکیم نزاری قهستانی