حکیم نزاری قهستانی
غزلیات
شمارهٔ ۹۸۸: ای پیک مشتاقان بگو امشب بدان پیمانشکن
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ای پیک مشتاقان بگو امشب بدان پیمان شکن کز دوستانِ معتقد شوخی مکن دل بر مکن مجنونِ کار افتاده را بندی نه از زنجیرِ زلف یعقوبِ محنت دیده را بویی فرست از پیرهن با خاطرش ده کای فلان این نیست شرطِ دوستی یاران چنینی یاد آورند از مخلصانِ خویشتن کاهی شدم من احتمال امکان ندارد بیش ازین کوهِ غم است ندوهِ او بر خاطرِ این ممتحن امّیدوارم کز وجود ایزد خلاصی بخشدم وین شخصِ محنت دیده را زندان غم بر جانِ من باری حجابِ پیرهن از جانِ من برداشتی کز هر چه من بودن نماند الّا خیالی از بدن با آن که خون شد کاشکی بردیده بگذشتی دلم کز دل چنین افتاده ام همچون زبان در هر دهن کردی نزاری عاقبت جان در سرِ مقصودِ دل وین قصّه در آفاق شد افسانه ی هر انجمن حکیم نزاری قهستانی