حکیم نزاری قهستانی
غزلیات
شمارهٔ ۹۸۲: ای عشق میتوانی بر کلّ و جزوِ ما زن
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ای عشق می توانی بر کلّ و جزوِ ما زن حاجاتِ ما روا کن فالی برین دعا زن هم تو بنا نهادی هم تو تمام گردان پس چون تمام کردی بر بدوِ انتها زن ساقی ز پای منشین جامی به دستِ ما ده ز آبِ حیات آتش در کلّه هایِ ما زن چون باده در قنینه یعنی در آبگینه از ما ببر غمِ دل با ما دمِ صفا زن رطلی گران به ما ده دوری سبک بگردان تا چرخ کج نگردد بانگی بر استوا زن باری هوایِ ما کن ما را ز ما جدا کن وآنگه به کینِ کینه بر بُن گهِ هوا زن دعویِ استقامت با نفس منقطع کن مسمارِ صلح از آن پس بر نعل ماجرا زن از شش جهات بگذر با کاینات منگر بر چاسویِ وحدت لبّیکِ بی ریا زن از صدمه ی زلازل بر هم فکن جهان را مغزِ زمین برآور بر تارکِ سما زن جامِ وصال خواهی می کش خمارِ هجران دست از مراد بگسل در دامنِ وفا زن گر بایدت نزاری کز خود خلاص یابی ناقوس بی نوایی بر بامِ انزوا زن حکیم نزاری قهستانی