حکیم نزاری قهستانی
غزلیات
شمارهٔ ۹۶۷: توبه کردم که دگر توبه نخواهم کردن
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
توبه کردم که دگر توبه نخواهم کردن باش گو چون رگ جان خون رزم در گردن باده گر رنگ جگر دارد جان پرورم است کار من چیست جگر خوردن جان پروردن من اگر خون نخورم از رگ جان و دهنش از لب جام به جز خون چه توانم خوردن عاشقی پیشه ی من بود وگر تازه کنم بدعتی نیست که خواهم به جهان آوردن زخم عشق است کزو مرهم جان ساخته اند پس از این زخم به صد جان نتوان آزردن علم و فضل و خرد و عقل ندانم که به عشق هیچ درمان دگر نیست به جز بسپردن شاه فرمود در اثنای حدیثی که بگوی توبه کردم که دگر توبه نخواهم کردن بنده هم از ره الناسُ علی دین ملوک بو که این توبه تواند به قیامت بردن چند گویند نزاری دل و دین داد به درد منم و دّردی درد ار نبود می دردَن حکیم نزاری قهستانی