حکیم نزاری قهستانی
غزلیات
شمارهٔ ۹۶۵: نمیتوان دل یاری زخود بیازردن
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
نمیتوان دل یاری زخود بیازردن نه نیز هم دل خود را ز غیر آزردن میان این دو دلم نیست حاصلی دیگر مگر مناظره ای کردن و غمی خوردن مگر به چاره بر لب کشند جان مرا به هیچ وجه دگر نیست چاره یی کردن مشنع متعضب مگر نمی داند که صبغت الله نتوان به حیله بستردن به لا نسلّم چیزی مسلّمت نشود چه سود آیت باطل به حجت آوردن ترا به عقل و گرعقل را به تو چون است کدام یک به دگر واجب است بسپردن نه مرغ دانه ی دنیایم ای خطا بینان چه حاصل است شما را ز دام گستردن من از مشیمه ی فطرت وجود یافته ام به هرزه دایه ی عشقم نخواست پروردن چه سود سنگ ملامت زدن نزاری را که مانده در گل عشقم ز پای تا گردن حکیم نزاری قهستانی