حکیم نزاری قهستانی
غزلیات
شمارهٔ ۹۱۸: مست و لایعقل و دردی کش و خم پردازیم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
مست و لایعقل و دردی کش و خم پردازیم رند و شوریده و دیوانه و شاهد بازیم شهر بی فتنه نباشد زِچو ما شیفتگان که بتی می شکنیم و دگری می سازیم زاهدان را به چه زادند و چه می پروردند تا به ایشان زِمیانِ دل و جان پردازیم عقل زاید شد و مستغرقِ اوییم چنان که دگر با خود و با عقل نمی پردازیم پدرم گفت که «هان! تا به کی از شیفتگی؟» گفتم «ای بابا! ما مستِ ابِد زآغازیم» گر چه از شیشه ی تقدیر چنان مستانیم سنگ در کارگهِ کوزه گران اندازیم همچو طوطی به لطافت همه جان گفتاریم همچو بلبل به فصاحت همه تَن آوازیم صورت ما و معانیِ نزاری نی نی که نزاری نشویم ار چو قلم بگذاریم حکیم نزاری قهستانی