حکیم نزاری قهستانی
غزلیات
شمارهٔ ۹۱۴: تا دُردیِ درد او چشیدیم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
تا دُردیِ درد او چشیدیم دامن ز دو کون در گرفتیم با هم نفسان درد عشقش در کنج فنا بیارمیدیم بر بوک یقین که بوک بینیم زهری به گمان دل چشیدیم گه در هوسش ز دست رفتیم گه در طلبش به سر دویدیم در عالم عشق او عجایب آوازه ی او بسی شنیدیم درمان چه کنیم درد او را کین درد به جان و دل خریدیم عشقش چو به ما نمود خود را صد پرده به یک زمان دریدیم نور رخ او چو شعله ای زد خود را زفروغ او بدیدیم می دان تو که ما ز آب و خاکیم زین هر دو برون رهی گزیدیم چه آب و چه خاک زآن چه ماییم در پرده ی غیب ما بدیدیم چون پرده ز روی کار برخاست از خود نه ازاو بدو رسیدیم پیوستگیی چویافت نزاری از ننگ خود از خودی بریدیم حکیم نزاری قهستانی