حکیم نزاری قهستانی
غزلیات
شمارهٔ ۹۱۳: دیر برآمد که روی یار ندیدیم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دیر برآمد که روی یار ندیدیم جرعه ای از جام وصل او نچشیدیم کار به هم برزدیم و هیچ نکردیم از پس عمری که انتظار کشیدیم وعده ی وصلی رسیده بود به اول خود نرسید آن به ما و ما برسیدیم با سر سررشته ی رضا نفتادیم بس که به خود هم چو کرم پیله تنیدیم با قدم اول آمدیم چو عمری بی هده بر سمت رای خویش دویدیم نفخه ی صورِ صدایِ عشق برآمد جمله ز تشویش هیبتش برمیدیم با ملک الموت عشق سود نکردیم گرچه به زاری و زور باز چخیدیم عاقبت الامر ترک خویش گرفتیم وز درکات مشابهت برهیدیم هم چو نزاری ز چارچوب طبیعت باز سوی آشیان سدره پریدیم حکیم نزاری قهستانی