حکیم نزاری قهستانی
غزلیات
شمارهٔ ۹۰۳: گر به قلّاشی و رندی در جهان افسانهایم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گر به قلّاشی و رندی در جهان افسانه ایم باش گوای خواجه باری ثابت و مردانه ایم وقت وقتی بی محابا گر در آتش می رویم با گلِستان خلیل الله ز یک کاشانه ایم گوشه چون عنقا و آتش چون سمندر والسلام نه چو مرغِ خانگی محتاجِ آب و دانه ایم عاقلان را طاقتِ نورِ ظهورِ عشق نیست کشف بر ما می کند دانی چرا دیوانه ایم حاضران ِ وقت و مأمورانِ امر مطلقیم تا نپنداری که از آن آشنا بیگانه ایم در نگنجد آفتاب آن جا که خلوت گاهِ ماست گرچه با شمعِ شب ستانش کم از پروانه ایم دیگران با نسیه خرسندند و ما با نقدِ وقت دیگران از دوست محجوب اند و ما هم خانه ایم دابه الارض ار جهان بر هم زند شاید که ما چون نزاری حالیا ساکن درین کاشانه ایم عیب ما در بارِ ما بینند ره گم کردگان حاش لله زیرِ بارِ هرزه ی ایشان نه ایم از خراباتی چه آید جز خرابی پس زما هیچ معموری نیاید تا درین ویرانه ایم حکیم نزاری قهستانی