خاقانی شروانی
غزلیات
غزل شماره ۵۵: سر سودای تو را سینهٔ ما محرم نیست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
سر سودای تو را سینهٔ ما محرم نیست سینهٔ ما چه که ارواح ملایک هم نیست کالبد کیست که بیند حرم وصل تو را کانکه جان است به درگاه تو هم محرم نیست خاک آن ره که سگ کوی تو بگذشت بر او شیر مردان را از نافهٔ آهو کم نیست هر دلی را که کبودی ز لب لعل تو داشت خانقاهش به جز از زلف خم اندر خم نیست بی دلی را که دمی با تو مهیا گردد قیمت هر دو جهان نیمهٔ آن یک دم نیست دیدهٔ شوخ تو را کشتن خلق آئین شد تا کی این ظلم، در این دیده همانا نم نیست زین خبر زلف تو شاد است به رنگش منگر کاین سیه جامگی از کفر است از ماتم نیست رو که سلطان جمالی تو و در عالم عشق آخرین صف ز گدایان تو جز آدم نیست چون به صد تیر بخستی دل خاقانی را خود در آن، حقهٔ نوشین تو یک مرهم نیست خاقانی شروانی