خاقانی شروانی
غزلیات
غزل شماره ۲۰: انصاف در جبلت عالم نیامده است
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
انصاف در جبلت عالم نیامده است راحت نصیب گوهر آدم نیامده است از مادر زمانه نزاده است هیچکس کوهم ز دهر نامزد غم نیامده است از موج غم نجات کسی راست کو هنوز بر شط کون و عرصهٔ عالم نیامده است از ساغر زمانه که نوشید شربتی کان نوش جانگزای تر از سم نیامده است گیتی تو را ز حادثه ایمن کجا کند؟ کورا ز حادثات امان هم نیامده است دزدی است چرخ نقب زن اندر سرای عمر آری به هرزه قامت او خم نیامده است آسودگی مجوی که کس را به زیر چرخ اسباب این مراد فراهم نیامده است با خستگی بساز که ما را ز روزگار زخم آمده است حاصل و مرهم نیامده است در جامهٔ کبود فلک بنگر و بدان کاین چرخ جز سراچهٔ ماتم نیامده است خاقانیا فریب جهان را مدار گوش کورا ز ده، دو قاعده محکم نیامده است خاقانی شروانی