خاقانی شروانی
غزلیات
غزل شماره ۱۳: سر به عدم درنه و یاران طلب
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
سر به عدم درنه و یاران طلب بوی وفا خواهی ازیشان طلب بر سر عالم شو و هم جنس جوی در تک دریا رو و مرجان طلب مرکز خاکی نبود جای تو مرتبهٔ گنبد گردان طلب مائدهٔ جان چو نهی در میان جان به میانجی نه و مهمان طلب روی زمین خیل شیاطین گرفت شمع برافروز و سلیمان طلب ای دل خاقانی مجروح خیز اهل به دست آور و درمان طلب زهر سفر نوش کن اول چو خضر پس برو و چشمهٔ حیوان طلب خطهٔ شروان نشود خیروان خیر برون از خط شروان طلب سنگ به قرابهٔ خویشان فکن خویش و قرابات دگرسان طلب یوسف دیدی که ز اخوة چه دید پشت بر اخوة کن و اخوان طلب مشرب شروان ز نهنگان پر است آبخور آسان به خراسان طلب روی به دریا نه و چون بگذری در طبرستان طربستان طلب مقصد آمال ز آمل شناس یوسف گم کرده به گرگان طلب خاقانی شروانی