خاقانی شروانی
غزلیات
غزل شماره ۴: رفتم به راه صفت دیدم به کوی صفا
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
رفتم به راه صفت دیدم به کوی صفا چشم و چراغ مرا جائی ئشگرف و چه جا جائی که هست فزون از کل کون و مکان جائی که هست برون از وهم ما و شما صحن سراچهٔ او صحرای عشق شده جان های خلق در او رسته به جای گیا از اشک دلشدگان گوهر نثار زمین وز آه سوختگان عنبر بخار هوا دارندگان جمال از حسن او به حسد بینندگان خیال از نور او به نوا رفتم که حلقه زنم پنهان ز چشم رقیب آمد رقیب و سبک در ره گرفت مرا گفتا به حضرت ما گر حاجت است بگو گفتم که هست بلی اما الیک فلا هم خود ز روی کرم برداشت پرده و گفت ای پاسبان تو برو، خاقانیا تو درا خاقانی شروانی