حکیم نزاری قهستانی
غزلیات
شمارهٔ ۸۹۱: من کی ام تا گویمت آنِ توام
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
من کی ام تا گویمت آنِ توام کافر غیر ار مسلمان توام این نمی دانم ولی می دان آنک هر چه هست از نور رخشان توام نفس را در اهتمام من بدار تا توانم گفت سگ بان توم تیرباران فراغت بس نبود کشته ی شمیشیر هجران توم گر شوم مستغرق اندر ذات تو شاید ار گویم همه آن توام نه غلط این جا که گوید که شنود بس که خواهد گفت حیران توام نیست با ستر و ظهورم هیچ کار عاشق پیدا و پنهان توام مو کشان در حلقه ی مستان کشید حلقه ی زلف پریشان توام گر به آزادی قبولم می کنی بنده ی مطواع فرمان توام هر کجا چوگان حکمت می برد در تماشاگاه میدان توام هر چه می دانند دانایان مرا نیست با آن کار ، نادان توام بیش از این نتوان گفت باز گوهر اسرار را کان توام حکیم نزاری قهستانی