حکیم نزاری قهستانی
غزلیات
شمارهٔ ۸۷۷: جان برای تو که هم دردی و هم درمانم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
جان برای تو که هم دردی و هم درمانم سر فدای تو که هم جانی و هم جانانم با تو چون قامت تو از دگران آزادم بی تو چون وصل تو از بی نظران پنهانم لوح سودای تو چون باد ز سر می گیرم در سر اندوه تو چون آب ز بر می خوانم عشق روحانی سوزان تر از این ممکن نیست کز تف آه جگر برق همی سوزانم گر خیالی ست کسی را و تصور بندد کز تو برگردم و خو باز کنم نتوانم دیده بر قبضه ی ابروی کمان دارم و تیر بر جگر میخورم و روی نمی گردانم شب هجران تو گر تا به قیامت باشد دیده بر هم نزنم ور مژه خون افشانم گر سگم خوانی و کس باز نزاری خواند دهنش بشکنم و یا سه بدو برسانم حکیم نزاری قهستانی