حکیم نزاری قهستانی
غزلیات
شمارهٔ ۸۵۹: فغان از مردمِ چشمم که بیرون می دهد رازم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
فغان از مردمِ چشمم که بیرون می دهد رازم نمی یارم به کس دیدن چو این دیده ست غمّازم به خاطر یاوه می رانم سخن با هر که می گویم به باطن دوست می بینم نظر با هر که اندازم چنان مستغرقِ شوقم که بی خود می کند ذوقم ز بس مشغولیِ خاطر از آن با کس نپردازم رقیبم گوش می دارد که پیشِ دوست نگذارد به شمشیر از سرِ کویش ندارد هیچکس بازم پدر گفت ای نزاری چند بر آتش توان بودن به وسع و طاقتم چندان که می سوزند می سازم حکیم نزاری قهستانی