حکیم نزاری قهستانی
غزلیات
شمارهٔ ۸۵۳: توبه ای کردم و گفتم که دگر می نخورم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
توبه ای کردم و گفتم که دگر می نخورم تا منم باز دگر نام من و می نبرم به ستم توبه ی مستحکم من بشکستند چه قضا بود که ناگاه درآمد به سرم طمعم بود که از غیب حضوری بخشند چون بدیدم من مسکین نه سزای حضرم محشر این است که من هر دم و هر لحظه درو بل که خود هر نفسی در عرصات حشرم من به خشنودی دل از سر جان آزادم بر مقامی چه نهم دل که به جان در خطرم خبر آن نیست که از کس خبری گویم باز خبر این است که از خویش نباشد خبرم گر از اسرار نهان بی خبران بی خبرند ای مسلمانان من بی خبر بی خبرم من به امرالله در خلق اضافت بینم من به عین الله در عالم اشیا نگرم هوس دنیی و عقبی ز سرم بیرون شد تا به کی عشوه که خاطر بگرفت از سمرم سالکم مرحله بر مرحله می پردازم مسرعم مرتبه از مرتبه می برگذرم به جوان مردی مردان جهان باز که گر همه عالم به جوی نیست جوی غم نخورم همه بی من بود و هیچ نباشد بی او راستی آنچه صراط است که من می سپرم تا کسی را طمع از من نبود ستر و صلاح هر زمان پرده ی پرهیز نزاری بدرم حکیم نزاری قهستانی