حکیم نزاری قهستانی
غزلیات
شمارهٔ ۸۳۳: هزار شکر که خود را امیدوار بدیدم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
هزار شکر که خود را امیدوار بدیدم شراب در سر و سر در کنارِ یار بدیدم میانِ مجمعِ یاران به کامِ دل بنشستم بهشتِ نقد به دنیا در آشکار بدیدم شرابِ وصل بنوشم چو جامِ هجر چشیدم به دیده باز نهم گل چو زخمِ خار بدیدم یه یک دو مه که سفر کردم آن مشقّت و محنت به من رسید که دوزخ هزار بار بدیدم به هر نفس که زدم در فراقِ دوست به غربت قیامتی دگر از جورِ روزگار بدیدم گرم قضا بگذارد دگر به چشمِ تفرّج نظر به کس نکنم آنچ از انتظار بدیدم چو کویِ دوست ندیدم به هیچ ملک مقامی به هر بلاد بگشتم به هر دیار بدیدم بتا به شکر سزد گر ز سجده بر نکنم سر که بارِ دیگرت از فضلِ کردگار بدیدم به حسن غرّه مشو کاین دو هفته بیش نباشد بدین قدر که رسیدم چنین هزار بدیدم ز نوش دارویِ لب کن علاقِ جانِ نزاری همین دواست که نبض ش به اختیار بدیدم حکیم نزاری قهستانی