حکیم نزاری قهستانی
غزلیات
شمارهٔ ۸۲۷: چندان که در سلوک ز خود پیش تر شدم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چندان که در سلوک ز خود پیش تر شدم هر بار زنده باز به جانی دگر شدم چون بازِ چشم دوخته بودم به دستِ شاه خوش خوش به روشنایی او دیده ور شدم از تنگ نایِ هستیِ خود چون مجال نیست تا پادشه نزول کند من به در شدم خود هیچ کس نگفت که آخر مگر کسی در پرده دیده ام که چنین پرده در شدم آشفته مغز بودم و شوریده سر بسی در هر زمان به مستی و رندی سمر شدم هرگز به روزگارِ جوانی نبوده ام دیوانه تر ازین که به پیرانه سر شدم گفتم گذر کنم به کنارِ محیطِ عشق خود آب درگذشت ز سر تا خبر شدم تا بوده ام تتبّع عشّاق کرده ام نه بر مجاز پس رو عقل و نظر شدم لیلی ز در درآمد و مجنون ز هوش رفت گل با چمن رسید وز بلبل بتر شدم فرهاد وار شورِ نزاری جهان گرفت شیرین سخن چنین ز لبِ چون شکر شدم حکیم نزاری قهستانی