حکیم نزاری قهستانی
غزلیات
شمارهٔ ۸۱۸: چنان به رویِ تو هر بامداد دل شادم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چنان به رویِ تو هر بامداد دل شادم که می برد غم و شادی زمانه از یادم اگر چه بوس و کناری نمی شود حاصل ز گوشه هایِ دو چشمت به یک نظر شادم مگر ز چشمِ تو از هر چه مست بیزارم مگر ز قّدِ تو از هر چه هست آزادم چو بخت معتکفِ آستانت بودم و هجر چو خاک بر سرِ کویِ تو داد بر بادم همین که عشق اساسِ محبّت تو نهاد یقین شدم که غمت می کَند ز بنیادم نزاریا چو پری باش ز آدمی پنهان که نیست مردمی اندر قبیلۀ آدم حکیم نزاری قهستانی