حکیم نزاری قهستانی
غزلیات
شمارهٔ ۸۱۷: دریغ کز نظرِ دوستان بیفتادم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دریغ کز نظرِ دوستان بیفتادم به هرزه عمرِ گرامی به باد بر دادم درین عذاب که بر من عدو ببخشاید کسی نمی رسد از دوستان به فریادم خلافِ عقل بود گر نگویمش که چه باد بر آن زمان که من از مادرِ جهان زادم ببرد در گل و خاکم زمانه تا گردن چو سرو لاف چرا می زند که آزادم جهانِ خرّم و ایّامِ عیش باز آمد تو را از آن چه خبر گر کشد به بی دادم به هر چمن که رسیدم ز خارِ مژگانم ز رشکِ بلبل و گل خون ز چشم بگشادم به زیرِ سایۀ طوبا نشسته ام چه عجب گر التفات نباشد به سرو و شمشادم نه برگِ آن که نظر بر جمالِ او فکنم نه رویِ آن که لبِ سبزه دل کند شادم چو غم پرست شدم دل ز عیش بر کندم چو خو پذیر شدم دل به جور بنهادم هوایِ مطرب و سودایِ باده و غربت ز سر برفت چو نامِ نزاری از یادم حکیم نزاری قهستانی