حکیم نزاری قهستانی
غزلیات
شمارهٔ ۸۰۷: آوازه در افتاد که من توبه شکستم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
آوازه در افتاد که من توبه شکستم نه نه نه چنان است که من توبه پرستم دادند به من چاشنی یی از خمِ مبدا از جرعۀ آن جام چنین واله و مستم ز آن گاه که دادند به من مشربۀ خضر خالی نبودم یک دم از آن مشربه دستم بردارم از آن مشربه جامی و به عمدا هر تشنه که درخواست خمارش بشکستم تا خود چه کشد روز مظالم ز مکافات گیرم که من از طعنۀ بدخواه بجستم گو بیهده بر خیز به تشنییع و ملامت من خود ز میان رفتم و با گوشه نشستم مجموعِ مقیمانِ سماوات گواه اند بر محضر شوریدگی خویش که بستم چندان که برون آمدم از نیستیِ خویش تا خود چه بماند همه آن است که هستم معذورم اگر مستم و شوریده سر ای یار کز جملۀ مستانِ صبوحیِ الستم در بار منه تاسِ حجابم که من این تشت از بام فکندم چو نزاری و برستم حکیم نزاری قهستانی