حکیم نزاری قهستانی
غزلیات
شمارهٔ ۷۸۳: مرا چو مست روان کرده بوده اند از اوّل
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
مرا چو مست روان کرده بوده اند از اوّل هنوز مستم و ثابت قدم نه مستِ مُزلزل چنین مداومتم بر مدام دست ندادی گرم به دست نبودی زمامِ مخرج و مدخل غبارِغم به می از رویِ روزگار توان برد که زنگ از آینه نتوان زدود جز که به صیقل مرا چو وحش نباید به کوه و دشت دویدن اگر قضا نکند چشمِ آهوانه مکحَّل کَهای شیفتگی بودمی و سلسله سایی اگر زمانه نکردی کمندِ زلف مسلسل ملامتم مکن ای معترض چو با زندانی تعلّقاتِ محقّق ز ترهّاتِ مخیّل برو که سدره نشینان از آن گروه نباشند که در برازخِ دنیا بمانده اند معّطل به چشمِ راست نداند که بیندم متعصّب چه دید خواهد جز عکسِ دیده دیدۀ احول عنانِ عزم به تسلیم داده اند مجانین مرادِ قیس میسّر نشد به بازویِ نوفل بلایِ عشق سلامت شکست و شیفته خاطر به قال و قیل نگشته ست مشکلاتِ چنین حل نزاریا نتوانی به خودِ رسید به جایی بکوش تا نکنی بر قیاسِ خویش معوّل حکیم نزاری قهستانی