حکیم نزاری قهستانی
غزلیات
شمارهٔ ۷۷۳: به جز ملامتم از دل نمی شود حاصل
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
به جز ملامتم از دل نمی شود حاصل چه می کنم ز چنین دل که خاک بر سرِ دل چه توبه ها که بکردم ز عشق و سود نداشت دلِ ستیزه کشم باز می کند باطل حریص می کنمش بر صلاح و بر تقوا به جز به شیشه و شاهد نمی شود مایل ملامتی ز پس است و قیامتی در پیش دو واقعه ست یکی مشکل و دگر هایل هنوز واقعه ی مشکلِ دگر دارم که دل گرو بنشسته ست و یار مهر گسل زمانه حل نکند مشکلاتِ عشقِ مرا که جزوِ مشکلِ من مشکل است وکُل مشکل به حلّ و عقدِ خردعشق باز نتوان داشت حیَل چه دفع کند چون قضا شود نازل شکیب کردنِ من خود ز دوست ممکن نیست که عقل بر سرِ پای است و صبر مستعجل چه بادیه ست که در باده ی ولایتِ عشق که نه منازلش آید پدید و نه ساحل درونِ سینه ی من عشق و بی خبر من از او که شرم باد مرا زین حیاتِ بی حاصل بسی به خانه ی درویش اتّفاق شده ست که پادشاه فرود آمده ست و او غافل به گوشِ جان دو سه نوبت شنیدم این آواز ز ما ورایِ نهم آسمان به صد منزل نزاریا تو چه مرغی که از دریچۀ غیب به دامِ عشق در افتاده ای چنین مقبل حکیم نزاری قهستانی