حکیم نزاری قهستانی
غزلیات
شمارهٔ ۷۷۲: سرِ پیوند ندارد صنمِ مهر گسل
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
سرِ پیوند ندارد صنمِ مهر گسل خود دلش داد که بر کند چنین از ما دل دوست نادیده و نا کرده وداعی با او رفتنم واقعه یی مشکل و بودن مشکل چون روم چون سپرم راه چه تدبیر کنم خاطرم قیدِ مُقام است و قضا مستعجل خاکِ ره گل کنم از گریه و ترسم که شوم خجل از صحبتِ اصحاب و بمانم در گل تا سحرگاه ز تاب و تفِ اندوهِ خلیل هر شبان گاه کنم برسرِ آتش منزل من به پیرانه سر از دستِ دل آشفته شدم روز و شب در هوسِ صحبتِ خوبانِ چگل سر تشویر کی از پیش برآید دگرم چون نشینم پس ازین با عقلا در محفل عشقم از فطرتِ اُولا به در آورد نه عقل قابلِ امر محقّ است و مشنّع مبطل نکند از عقبِ دوست نزاری رجعت لامحال از پیِ خورشید بود سرعتِ ظل هیچ جنبش نبود بی اثرِ جاذبه ای چه کند پس روِ هنجارِ زمام است ابل حکیم نزاری قهستانی