حکیم نزاری قهستانی
غزلیات
شمارهٔ ۷۵۹: صخره ای بر راهِ ما بود از خیال
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
صخره ای بر راهِ ما بود از خیال برگرفت آن صخره را از ره جمال غمزه ای کردند از طرفِ نقاب عقلِ ما زان غمزه حالی کرد حال آه از آن شکل و شمایل آه آه دل ببرد از ما بدان غنج و دلال دل ز بی صبری چو ذرّه مضطرب جان به نورالعین در عینِ وصال عقل از آن زد دست در فتراکِ عشق تا نصیبی یابد از دورِ کمال هرگز این دورش نباشد بهره ای گردِ سر گردد چو دورانِ محال دل منه بر نسیۀ رای و قیاس نقد بطلب تا بیابی ارزِ حال راویان انصاف را چون کرده اند هم چون کاه آن خر بطلان را در جوال خلق را چون در ضلالت می برند وآن نگون ساران نترسند از وبال هی نزاری چیست این ، دیوانه ای چشم می دار از دلیری گوش مال حکیم نزاری قهستانی