حکیم نزاری قهستانی
غزلیات
شمارهٔ ۷۵۸: گر برون آیی و برقع بگشایی ز جمال
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گر برون آیی و برقع بگشایی ز جمال از تو گیرند قیامت همه خلق استدلال گر نهی بر رهِ اسلام ز زلفت دامی عالمی خلق در افتند چو کافر به ضلال بر فشان عطفِ عرق چین و بهل تا گیرد نفسِ روحِ خدا رایحۀ بادِ شمال از تو عشّاق یکی جان نبرند ار تو تویی خو مگر باز کند غمزۀ مستت ز قتال رحمت آرد مگر ای دیده ی پر خون بگری چاره ای نیست دگر ای دلِ پر درد بنال دورم از غایتِ تعجیل و مسافت نزدیک چون بود بسته دهن تشنه بر اطرافِ زلال گر شکایت کنم از دوست ادب نیست که هست همه شب در برِ من خفته و لیکن به خیال این همه تفرقه زان است که کم تر کردیم شکرِ جمعیّتِ احباب در ایّامِ وصال صفحه ی سیمِ ورق جدولِ تقویم شود گر در آرم به قلم شمّه ای از صورتِ حال صبر مفتاحِ نجات است نزاری خوش باش اخترِ طالعت آخر به درآید ز زوال تا نفس را حرکت باشد و دل را قوّت درِ امید زدن را بود امکان و مجال حکیم نزاری قهستانی