حکیم نزاری قهستانی
غزلیات
شمارهٔ ۷۵۲: مرا مکابره کشته ست بی خصومت و جنگ
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
مرا مکابره کشته ست بی خصومت و جنگ به جفتِ چشمِ سیاه آن نگارِ سبز آرنگ سمن سُرین غزلی چون غزالِ دست آموز و لیک بر عقبش می رود رقیبِ پلنگ ربوده گویِ ملاحت به زلفِ چون چوگان نموده روزِ قیامت به قامتِ چو خدنگ به دل بری همه اعضا و پیکرش چالاک به چابکی همه شکل و شمایلش ارتنگ به هر که بر گذرد چاره نیست تا نکند دلش به سلسلۀ زلفِ چون کمن آونگ به دادخواه چرا دامنش نمی گیرم میانِ خلق وز چنگش برون کنم دلِ تنگ چه گونه سر به گریبانِ غم فرو نبرم که عشق باز نمی گیردم ز دامن چنگ تَنُک دلانِ چو ما را چه قدر خواهد بود که هوش می برد از مغزِ مردِ با فرهنگ دلش نسوزد بر نالۀ نزاریِ زار که گر به کوه رسد خون شود بر و دلِ سنگ حکیم نزاری قهستانی