حکیم نزاری قهستانی
مثنوی روز و شب
بخش ۱۳ - پیغام پنجم شب به روز: شب چو بشنید طیره گشت عظیم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
شب چو بشنید طیره گشت عظیم گفت: «آه از جفای چرخ لئیم من چو دریا کشیده ام دامن سر بزرگی همی کند با من روز می گویدم سیه کاری توبه یارب از این گنه کاری پس سیه پوش اگر سیه کار است در جهان زین گروه بسیار است نه توهم گه گهی ز طنازی برقع از ابر تیره می سازی؟ به سیاهی شکست من چه کنی صفت رنگ گست من چه کنی عنبرم، عنبر سیه چرده خوی خوش باز بوی خوش کرده که نه سرد و خنک چو کافورم به دو جو دستگاه مغرورم حبشیان جمله داغ دار من اند زنگیان تخمه و تبار من اند هندوان رنگ پوش من باشند همه حلقه به گوش من باشند خلفا تا مرید من بودند باغ اسلام را چمن بودند تا به رنگ من آمدند برون رفت بر وفق رایشان گردون تا شعار تو پیشوا کردند رسم و آیین خود رها کردند سرّشان از بزرگواری تو فاش شد از سفیدکاری تو همه رنگی به جز تباهی نیست رنگ یکرنگ جز سیاهی نیست تو برون آوری چو بوقلمون در زمانی هزار رنگ برون سبز و سرخ و بنفش و زرد و سفید همه تاج مرصع خورشید در سیاهی بسی صفا دیدند چو دو گیسوی مصطفی دیدند در سخن صدهزار باریکی است آب حیوان درون تاریکی ست» حکیم نزاری قهستانی