حکیم نزاری قهستانی
غزلیات
شمارهٔ ۶۹۹: بیار ای بادِ جان پرور نسیمی از عرق چینش
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بیار ای بادِ جان پرور نسیمی از عرق چینش خجل کن نافۀ چین را ز بویِ زلفِ پر چینش شبی در شو به خرگاهش برافکن برقع از ماهش تفرّج کن گلِ ستانی ز سنبل گِردِ هر چینش ببین پیراهنِ نسرین تَرازِ طرّۀ مشکین نهان در نیفۀ هر چین هزاران نافۀ چینش به خوابش هم نمی بینم که دارم آتشین بستر تو باری می توانی هر زمان رفتن به بالینش مرا آن بخت کی باشد که چون بادِ صبا هر شب نقاب از رخ بر اندازم ببوسم عقدِ پروینش به یک ره بر شکست از ما و شرطِ عهد بر هم زد جفا بر دوستان کردن نمی بایست چندینش نصیحت کردم این دل را که ای دل تَرکِ تُرکان گیر منه دل خاصه بر تُرکی که یغما باشد آیینش ولیکن اختیاری نیست فرهادِ سبک دل را ضرورت کوه می باید برید از بهرِ شیرینش نزاری بر ندارد چشم از روی نکورویان مگر وقتی که بر بندد قضا چشمِ جهان بینش حکیم نزاری قهستانی