حکیم نزاری قهستانی
غزلیات
شمارهٔ ۶۹۳: فرخنده روزگارِ گدایانِ خارکش
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
فرخنده روزگارِ گدایانِ خارکش چون اشترانِ مستِ تنگ خوار و بارکش آخر شتر به قوّت و شوکت چنان که هست داده ست اختیار به دستِ مهارکش گر شد دوباره قافیه امّا دو شاهدند تو هر دو را سبک ز میان در کنار کش از تو چه منفعت که شترمرغِ مطلقی نه بالِ بر پریدن و نه پشتِ بارکش ای سال خورده بر نود و صد کشیده گیر وآن گه قیاس کرده ز صد بر هزار کش چون عاقبت نهایت اعمار لازم است باری به نقدِ وقت میِ خوش گوار کش مهر از زمانه بگسل و دل در جهان مبند زین بر کمیت می نه و تنگ استوار کش از اهلِ روزگار مکن احتمالِ جور باری چو می کشی ستمی هم ز بار کش دنیا که هست مزرعه الآخرت درو آسایش و مجاهده از نور و نار کش نیک و بد و حلال و حرام و نشاط و غم در می نخست عیش کن آن گه خمار کش از طاعتِ مزوّرِ خود بیش ازین مناز این می ز جامِ مرحمتِ کردگار کش آزست و بس زبانۀ دوزخ نزاریا نیلِ نیاز بر رخِ زردِ نزار کش یا رب نیازمند به بخشایشِ توام پاک از میانِ معصیتم بر کنار کش خّطِ جواز ده به نزاری که بی حجاب آزاد وار رخت به دار القرار کش ای ناگزیر رحم کن و خّطِ مغفرت در سیَئات بنده به روزِ شمار کش حکیم نزاری قهستانی