حکیم نزاری قهستانی
غزلیات
شمارهٔ ۶۷۵: جانم آن جاست که او گو تنم این جا می باش
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
جانم آن جاست که او گو تنم این جا می باش ای دلِ شیفته مردانه شکیبا می باش با تو گر چون سرطان کژ رود ایّام چه باک تو به اخلاص کمر بسته چو جوزا می باش نیست آسایشت از سایۀ دیوارِ کسی هم چو خورشید سفر می کن و تنها می باش تا توانی چو صدف دُرِ ثمین می پرور پس پذیرندۀ هر جنس چو دریا می باش نقد را باش و گر چون دگران موقوفی بنشین منتظرِ وعدۀ فردا می باش نامِ نیکو نتوان کرد توقّع در عشق هم چنین گو درِ تشنیع و جدل وا می باش لافِ تسلیم زدی صورت و معنی بگذار مددت دوست بود فارغ از اعدا می باش تا همه روی به رویِ تو کند مطلق دوست راست چون آینه یک روی و مُصفّا می باش عشق در گوشِ دلم گفت نزاری تا کی برشکن بر خود اگر مردی و با ما می باش عاقلان با تو اگر در من و ما بوش کنند تو چه می خواهی ازین دَمدمه شیدا می باش حکیم نزاری قهستانی