حکیم نزاری قهستانی
غزلیات
شمارهٔ ۶۴۴: مگر یاری درافتد محرم راز
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
مگر یاری درافتد محرم راز که مرموزی توان گفتن بدو باز ولی ترسم که گفتستند نتوان به خورد صعوه دادن لقمهٔ باز توانم آشنایی داد با دوست گرم روزی دگر روزی شود باز حدیث دوست هم با دوست گویم که جز با او نیارم گفتن این راز بباید ساختن با روزگارم اگرچه روزگارم هست ناساز بهشت این است و بس پس می برازد اگر بر تخمهٔ آدم کنم ناز من و روی تو دیدن الله الله به رویت دیده آخر چون کنم باز نیارم دیده در خورشید کردن من و خیل خیالت در تک و تاز ملامت گر برآرد بانگ تشنیع اگر بیرون برم از پرده آواز اگر مشرک نی ام در راه وحدت کسی با دوست چون گیرم به انباز قیامت می کند هر دم نزاری به نقد الوقت تا انجام از آغاز حکیم نزاری قهستانی