حکیم نزاری قهستانی
غزلیات
شمارهٔ ۶۳۵: مرا که دست به روی خرد نهادم باز
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
مرا که دست به روی خرد نهادم باز به تَرهاتِ دگر مشتغل ندارد باز ترا ز من چه خبر در مقام وجد که درد به حضرت ملکی می برم که داند راز نفاذِ امر به جز عشق را مسلم نیست چه بانگ چنگ به نزدیک کر چه بانگ نماز به هرزه عمر گران مایه می کنی ضایع مکن که مرگ یقین بهتر از حیات مجاز عنان به مرکب توسن مده مگر به حساب به چکسه باز نیاید چو اوج گیرد باز ازین نشیب نشیمن طلب گذر که مگر بر آشیانهٔ وحدت پری به بال نیاز بر آستانی و با راستان نه ای هیهات اگر به سیم نه ای ملتفت چو زر مگداز به خویشتن چه شوی معجب ای مجاز پرست سری به دست که آنگاه گردنی بفراز مصاحبی طلب اندر مسالک تحقیق که جانب تو رعایت کند به صد اعزاز اگر ز پای در آیی ز دست نگذارد و گر ز چشم بیفتی نظر نگیرد باز نزاریا نظر از اهل روزگار ببر به صبر خو کن و با درد خویشتن می ساز حکیم نزاری قهستانی