حکیم نزاری قهستانی
غزلیات
شمارهٔ ۶۲۷: گر مرا عقل کشد پای و سر اندر زنجیر
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گر مرا عقل کشد پای و سر اندر زنجیر نیست از کوی توام یک نفس ای دوست گزیر میل هر چیز به اصل و مرا میل به تو هم چنان است که آتش متعلق به اثیر هرچه جز قامت تو گر همه اوج فلک است راستی در نظر همّت من هست قصیر این توان گفت که خورشید غلام رخ توست در نکویی به تو چیزی نتوان کرد نظیر گر به دامن کشی اش تربیتی فرمایی هر شب از چرخ ببوسد قدمت بدر منیر از سر زلف به عطّار صبا ده تاری تا دماغ من بی مغز کند پر ز عبیر ناف آهوی خَتن خشک شود در شکمش گر به چین برگذرد باد ز کویت شب گیر مرده از بوی عرق چین تو جان یابد باز قرطهٔ یوسف یعقوب نکرد این تأثیر هم ز جایی بود آشوب نزاری آری بلبل شیفته بر هرزه نیاید به نفیر حکیم نزاری قهستانی