حکیم نزاری قهستانی
غزلیات
شمارهٔ ۶۱۲: هرگز گمان مبر که کنم با تو دل دگر
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
هرگز گمان مبر که کنم با تو دل دگر با تو بر آن سرم که برم دوستی به سر ما را به اختلافِ زمان التفات نیست بر ما به هیچ نقصِ مودّت گمان مبر نه نه روا مدار که بعد از وفایِ عهد هرگز کند خلافی تو بر خاطرم گذر گر اقتضایِ دور کند هفته ای خلاف تشنیع بر قضا نتوان زد بدین قدر در بابِ عرضِ بندگی ات گر مقصّرم آن به که با مشاهده اندازم این سمر با لطفِ خود بگوی که چون زابتدا مرا کردی قبول باز مگیر آخر آن نظر تا حاسدان گویند از بی قدم گریز تا طاعنان نگویند از بی وفا حذر روی و ریا نه کارِ محبّانِ صادق است هر جا محبّت است دل از دل دهد خبر گر بند بند باز گشایند چون قباش صادق چو کوه بسته بود در وفا کمر سالک درین منازل و مرحل کسی بود کز خویشتن به پای ارادت کند سفر آری نزاریا من و ما چیست جز حجاب از خویشتن به در شو و از خود به در نگر تا بر تو باز صورتِ فطرت شود عیان وز برزخِ مخیّله بیرون شوی مگر ماییم و دوستی غمِ دشمن نمی خوریم مَی می خوریم نه غم تو نیز غم مخور حکیم نزاری قهستانی