حکیم نزاری قهستانی
غزلیات
شمارهٔ ۵۸۹: خیز و به یرغو بده زود ایاغِ نبید
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
خیز و به یرغو بده زود ایاغِ نبید هین که ز اردویِ باغ ایل چیِ گل رسید سبزه به اشجار بر حلّۀ اخضر فکند لاله به کُهسار در چادرِ اطلس کشید خاک مثالِ هوا غالیه فرسای گشت باد گریبانِ گل تا بُنِ دامن درید کلبۀ عطّار شد ساحتِ گیتی ز بس بویِ ریاحین که باز وقتِ سحر در دمید چارصفت کرده ام وقتِ بهار اختیار شاهد و دیدارِ گل سایۀ بید و نبید آن که ثباتیش هست در قدمِ ما برفت و آن که حیاتیش هست شیوۀ ما برگزید فرقتِ احباب عیش می برد از طبعِ ما ورنه که کرده ست فوت صحبتِ عیشِ رغید آن که ز غفلت نداشت دامنِ عیش استوار بس که ز جورِ فراق دست به دندان گزید رنجِ شبِ گور برد آن که شبی روز کرد وان که به شب برد باز روزِ قیامت گُزید بویِ سلامی نداد بادِ قهستانِ ما ورنه ز ما نامه برد مرغ کزان سو پرید پیشِ حبیب ای صبا حالِ نزاری بگو غم که به رویش رسید خون که ز زخمش دوید حکیم نزاری قهستانی