حکیم نزاری قهستانی
غزلیات
شمارهٔ ۵۶۲: نزاری که نیازش به اهل راز بود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
نزاری که نیازش به اهل راز بود چه گونه توبه کند ور کند مجاز بود چو من کسی که بود می پرست و شاهدباز مرا قبول نباشد که توبه باز بود مگر که دیده بدوزی ز روی خوب ار نه نظر نظاره کند تا دو دیده باز بود به هر کجا بخرامد تذرو رفتاری همای خاطر من بر قفا چو باز بود بر آبگینه دردم هنوز باقی هاست چو با صفا نبود توبه بی نماز بود روا بود که چو من خمری خراباتی ز مجلس می و مطرب در احتراز بود به کعبه قبله کند منزوی برای نماز ولیک قبله آزادگان نیاز بود شبان تا به سحر محتسب چه می داند که دوستان را با دوستان چه راز بود اگر به مرتبه سلطان شود نزاری عشق چو حاکم است همان بنده ایاز بود حکیم نزاری قهستانی